تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

پایگاه اطلاع رسانی  دفتر مقام معظم رهبری

به وبـــــــــلاگ خود خــــــوش امدید
به وبـــــــــلاگ خود خــــــوش امدید


بــــــــــــــم الله الرحمن الرحیم

 نتیجه تصویری برای بسم الله الرحمن الرحیم


یـآدم است

یـآدم است آن زمـآن کهـ عـآشق هـم بودیم،

وقـتی سر چیز هـآی کوچیک قـَهر میکـَردیم

هــَردو می خـَندیدیم و میگـُفتــیم

چهـ بـَچگـآنه بود قـَهرمـآن.. یــآدم است،

تـو همیشه بــآ دلهــُره میگـُـفتی:

تـَرسـَم از روزیـ است کهـ عشـق

مـَن رآ هـَم بهـ حــسـآب بچگـی بگـُذاریــ

حـآل از آن روز هـآ ســآل هـآ میگـُذرد

و مـَن چیزی رآ که تو از آن دِلهــُره داشــتی دیدَم!

که رو به رویــَم می ایـستی و میگــویی

تــو فقـط عـشــق بچگـی ام بــودی... میبیــنی؟

زمـآنه چهـ چیـزهـآ که یـآد نمیدهــَد!


لحظات طلسم شده...

تنـم این روزا هـا درد مـی کنـد ،

نیــازی بـه دکتــر نیستــ !!!

ایـن روز هـا جایـی در تنـم نمـانـده که سـالم بـاشد . . .

دلیـلش یک چیــز استــ . . .

زیـادی زنـده مـانـده ام !!!

روحـم تـوانـایـی زیستـن در ایـن جسـم مـرده را نـدارد . . .

زخـم هـایی که خـورده ام بهبـود پیــدا نمی کنند کـه هیــچ . . .

زخـم تـازه ای می نشینـد !!!

تنهــایی امـانـم را بـریده ، حتـی سنـگ هـم پیـدا نمی کنـم

کـه صبـوری کنـد تـا درد هـایم را بـگویـم

گفتـی ایـن نیـز بـگذرد امــا بـاور کـن . . .

در ایـن لحــظاتــ طلسـم شـده هیــچ چیــز نمی گـذرد !!!

دنیــا چـه میشـد فقــط یک بـار بـا مـن راه می آمـدی

تـا مـن عصــا به دستــ در اوج جـوانـی نمی شـدم . . .


گاهی

گاهی که خیلی غمگین میشوم

گریه نمیکنم

فقط لبخندی کش دار و تلخ به گذر زمان و مختصات مکان حواله میدهم

و بی مهابا پاهایم را تکان میدهم

و خیره به دیوار سفید همیشگیِ روبه رویم میشوم

و پوست لبم را می کنم تا خون بیاید

و موهایم را دور انگشتانم حلقه میکنم

و کنج اتاق می شود خلوتگاهم !

گاهی که خیلی غمگین میشوم

خودم را نوازش می کنم در اوج تنهایی

و خود را در آغوشِ خود رها میکنم

دستانم را لمس میکنم تا بدانم که هستم

و فراموش نشده ام نمرده ام !

گاهی که خیلی غمگین میشوم

مدتها خود را در آینه مینگرم !

امشب از آن گاهی هاست …


تنـم این روزا هـا درد مـی کنـد

تنـم این روزا هـا درد مـی کنـد ،

نیــازی بـه دکتــر نیستــ !!!

ایـن روز هـا جایـی در تنـم نمـانـده که سـالم بـاشد . . .

دلیـلش یک چیــز استــ . . .

زیـادی زنـده مـانـده ام !!!

روحـم تـوانـایـی زیستـن در ایـن جسـم مـرده را نـدارد . . .

زخـم هـایی که خـورده ام بهبـود پیــدا نمی کنند کـه هیــچ . . .

زخـم تـازه ای می نشینـد !!!

تنهــایی امـانـم را بـریده ،

حتـی سنـگ هـم پیـدا نمی کنـم کـه صبـوری کنـد

تـا درد هـایم را بـگویـم گفتـی ایـن نیـز بـگذرد امــا بـاور کـن . . .

در ایـن لحــظاتــ طلسـم شـده هیــچ چیــز نمی گـذرد !!!

دنیــا چـه میشـد فقــط یک بـار بـا مـن راه می آمـدی

تـا مـن عصــا به دستــ در اوج جـوانـی نمی شـدم . . .


میگی مهم نیست …

میگی مهم نیست …

اما وقتی اسمشو می شنوی

داغ دلت تازه میشه ! میگی مهم نیست …

اما تا بهش فکر می کنی ،

اشک توی چشمات جمع می شه !

میگی مهم نیست …

اما در تنهایی همش باهاش حرف می زنی !…

میگی مهم نیست …

اما بعضی وقتا دستت میره رو شمارش …

که زنگ بزنی ، نزنی ، بزنی ، نزنی ! میگی مهم نیست …

اما دلت میخواد بازم بهش فکر کنی ! میگی مهم نیست …

اما دلت واسه صداشو خنده هاش لک زده ! میگی مهم نیست …

اما شبا تا صبح خوابت نمی بره ،

با خودت میگی یعنی داره چیکار میکنه !

میگی مهم نیست …

اما میدونی چقدر " مهمه " !

می دونی خیلی دوسش داری !

میگی مهم نیست …

بگو مهمه ؛ اما … نیست !


هنوزم

دارم میمیرم از روزی که رفتی و نمیمیرم

جای خالیت هنوز اینجاس دارم هر لحظه میمیرم

یه عمر بال و پرت دادم منو بی بال و پر کردی

نه انصافآ چیکار کردی به عشق کی سفر کردی

هنوزم حرف تو میشه تو هر جمعی که میشینم

جای خالیتو میبینم همین روزاس که میمیرم

هنوزم منتظر هستم هنوزم عاشقت هستم

چرا عاشق شدم اینطور دیگه از زندگی خستم

حالا من تویه تنهای با بغض و گریه دم سازم

اگه دلخسته و تنهام تورو هرگز نمی بازم هنوزم

حرف تو میشه تو هر جمعی که میشینم

جای خالیتو میبینم همین روزاس که میمیرم

هنوزم منتظر هستم هنوزم عاشقت هستم

چرا عاشق شدم اینطور دیگه از زندگی خستم


ای کاش

و با این ای کاش گفتن ها و افسوس خوردنها ،

زندگی تو را دوباره به من نمیدهد!

هر چه بود گذشت و نگذشت هر چه در دلم نشست!

گرچه میگویند او که رفته است فراموش میشود ،

اما عشق تو در دلم هیچگاه خاموش نمیشود.

ساده میتوان گذشت از هر اتفاق یا حادثه ای ،

اما از تو به سادگی نمیتوان گذشت !

نمیتوانم دلم را راضی کنم به اینکه تو دیگر در کنارم نیستی!

سخت میتوان گذشت از عشقی که روز و شبم بوده،

لحظه به لحظه خاطره های زندگی ام بوده

سخت میتوان گذشت از آن نگاه های لحظه دیدار ،

از روز اول و آخرین دیدار…. ای کاش …..

و با این ای کاش گفتن ها و افسوس خوردنها ،

تو برای من ماندنی نمیشوی !

خودم را به کدام راه بزنم که بی خیالی همه غم ها در دلم را بپوشاند ،

اما بی خیال شدن از همه چیز ممکن است جز تو!

بی خیال تو نمیشوم و بی خیال خودم میشوم ،

فکر میکنم کسی دیگرم و یک تنهای بی نشان میشوم !

ای کاش …. و گاهی میرسد که زبانم بند می آید از گفتن ح رفها ،

و حتی یک کلام! و میگویم ای کاش روزی نمی آمد که بخواهم در وصف تو بگویم( ای کاش ….)


گفت کدام را؟؟؟

گفت جبران میکنم!!!!!!

گفتم کدام را؟؟؟

عمر رفته را؟؟؟

روی شکسته را؟؟؟؟

دل مرده اما تپیده را؟؟؟؟

حالا من هیچ! جواب این تارموهای سپید را میدهی؟؟؟؟

نگاهی به سرم کرد و گفت چقد پیر شدی؟؟؟؟

گفتمش جبران میکنی؟؟؟؟

گفت کدام را؟؟؟؟

سلامتی اعدامی که جرم رفیقشو گردن گرفت

بالای چوبه دار ازش پرسیدن حرف آخرت چیه؟؟؟؟؟

گفت به رفیقم بگیم شرمنده بیشتر از این از دستم بر نمیومد.....


❤این همان قلب است❤❤

ادمی دو قلب دارد!!

قَلبے کہ اَز بودن آن با خَبَر است

و قَلبے کہ اَز حظورَش بے خبر. قلبے کہ اَز آن با خبر اَست

هَمان قلبے ست کہ دَر سینہ مے تپَد همان کہ گاهے مے شِکند

گاهے مے گیرَد و گاهے مے سوزَد گاهے سنگ مے شَود

و سَخت و سیاه و گاهے هم از دست مے رَوَد...

با این دِل است کہ عاشِق مے شَویم

با این دِل است کہ دُعا مے کُنیم

با هَمین دِل است کہ نِفرین مے کُنیم

و گاهے وَقت ها هَم کینہ مے وَرزیم...

اما قَلبِ دیگرے هم هَست.قلبے کہ از بودَنَش بے خبریم.

این قلب اما دَر سینہ جا نِمے شود و بـہ جاے اینکہ بِتَپَد.....مے وزَد

و مے بارَد و مے گردَد و مے تابَد این قلب نہ مےشِکَند نہ میسوزَد

و نہ مے گیرَد سیاه و سَنگ هم نمے شَود از دَست هَم نمے رَوَد

زلال است و جارے مثل رود و نسیم و آنقدر سبُک است کہ هیچ وَقت هیچ جا نمے ماند

بالا مےرود و بالا مے رود و بین زمین و مَلکوت مے رَقصد

این هَمان قلب است کہ وقتے تو نِفرین می کنے او دُعا مے کُند

وقتی تو بَد مے گویی و بیزارے او عِشق مے ورزد

وقتی تو می رَنجے او می بَخشد...

این قلب کار خودَش را می کند نہ بہ احساسَت کارے دارد

نہ بہ تَعَلُقَت نہ بہ آنچہ می گویے نہ بہ آنچہ می خواهے

و آدمها بہ خاطر هَمین دوست داشتنی اَند

بہ خاطر قلب دیگرشان بہ خاطر قلبے کہ از بودنَش بی خَبرند .


گرفته دلم ،

همیشه از خودم می پرسم چرا اونایی که دم از رفاقت میزنن

تو لحظه های بی کسی قید تو راحت میزنن.

کاش دوستی آدما مثل دوستی دست و چشم بود. اگه

دقت کرده باشین هر عضوی از بدنمون درد میکنه ها

به جاش چشممون که گریه میکنه یا وقتی چشم گریه

میکنه این دسته که بر میگرده و چشمو پاک میکنه

یه روز از عشقم پرسیدم نظرت در مورد عشق چیه؟ به

نظرت عشق غم داره یا شادی؟ میدونی چی گفت؟

گفت :عشق نه غم داره نه شادی، عشق فقط انتــــــــــــــــــظاره...

من بارها به خودم میگم تو طلوع یه

دوست خوب هیچ وقت غروبی نیست پس زندگی کن به

خاطر کسی که دوسش داری اما از همه اینها که

بگذریم کاش میشد به زمانی که بر می گشتیم تنها غم

زندگیمیون شکستن نوک مدادمون و ترکیدن بادکنکمون بود ،

شاید نقاش خوبی نباشم اما تموم لحظه های بی

تو بودن و درد کشیدم تو نبودی و ببینی از غم تو چی

کشیدم دیدی تو بازی فوتبال وقتی کسی زمین میخوره

داور سریع میدوه و میگه میتونی ادامه بدی؟ کاش

زندگی مثل زمین فوتبال بود تا زمین میخوردی یکی می اومد

میگفت میتونی ادامه بدی؟ من همیشه نگاه مردم

رو حس کردم همیشه مردم با ساکت نگاه کردنشون

به من میگفتن خوش به حالش چقدر شاده چقدر خندونه

دل مردم چه میدونه که من دنیای دردم آدم تنها نشه

نمیتونه بفهمه درد تنهایی چیه،

البته منظورم از درد تنهایی این نیست

که آدما تنهاش بزارن، نه منظورم از تنهایی

از خود دور شدنه خدا نکنه کسی از خودش

تنها باشه چرا که ذره ذره داغون میشه همیشه میگم

بهترین روزا رو به کسی هدیه کن که تو بدترین روزا کنارت بودن

اما نه تنها تو بدترین روزا کسی کنارم نبوده

بلکه اگه بهترین روزیم داشتم همونا خرابش کردن

حالا فهمیدم دلم چرا اینقدر غــــــــــــــــــــــــم داره؟


حسّ و حال

حسّ و حال همه ی ثانیه ها ریخت به هم

شوق یک رابطه با حاشیه ها ریخت به هم

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید

آمدیّ و همه ی فرضیه ها ریخت به هم!

روح غمگینِ تودر کالبدم جا خوش کرد

سرفه کردی و نظام ریه ها ریخت به هم

در کنـار توقدم می زدم و دور و برم

چشم ها پُر خون شد، قرنیه ها ریخت به هم

روضه خوان خواست که از غصه ی ما یاد کند

سینه ها پاره شد و مرثیه ها ریخت به هم

پای عشق توبرادر کشی افتاد به راه

شهر از وحشت نرخ دیه ها ریخت به هم

بُغض کردیم و حسودان جهان شاد شدند

دلمان تنگ شد وُ قافیه ها ریخت به هم

من که هرگز به تو نارو نزدم حضرتِ عشق!

پس چرا زندگیِ ساده ی ما ریخت به هم؟


یارب مرا یاری بده

یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم

هجرش دهم, زجرش دهم ، خوارش کنم،زارش کنم

از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین

صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم

در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری

از رشک آزارشدهم ، وز غصه بیمارش کنم

بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم

چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم

گوید میفزا قهر خود ، گویم بخواهم مهر خود

گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم

هر شامگه درخانه ای ، چابک تر از پروانه ای

رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم

چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از احوال من

منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم


ليست صفحات
تعداد صفحات : 15
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد