تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

پایگاه اطلاع رسانی  دفتر مقام معظم رهبری

ای همه


که آدم ها همه غریبه اند ...

از یک جایی به بعد مجبور می شوی خودت را تا کنی ،

در کوله ات بگذاری ، زیپش را محکم کنی و پشتت بیندازی .

یادت می دهند سرت را همیشه به نشانه ی تایید تکان دهی و لبخند بزنی که موافقی .

یادت می دهند هیچ فرقی بین دو جمله ی : " دوستت دارم " و " از تو بیزارم " نیست .

می فهمی که در جواب هر دویش تشکر کنی و رد شوی .

یاد میگیری که تنها آسمان وظیفه ی باریدن ندارد چشم هایت هم موظف به همکاری اند .

یاد میگیری که وابستگی طناب داری است به دور گردنت .

و عشق همان تقلایی است که اعدام روحت را عذاب آورتر می کند ،

که آدم ها همه غریبه اند ...


گفت : سردمه!

گفت : سردمه! گفتم :

پنجره بزرگه، اما شوفاژِ زیرش کوچیکه!

گفت : سردمه!

گفتم: شومینه رو زیاد کردم اما کفاف نمیده!

گفت : سردمه!

گفتم : جوراباتو بپوش، آدم از پا سرما میخوره!

گفت : سردمه!

گفتم :میخوای دستگاه بخور روشن کنم بشینی جلوش؟

گفت : سردمه!

گفتم : پتو بیارم برات؟

گفت :سردمه گفتم :

چه کار کنم؟ دیگه عقلم قد نمیده...

گفت : وقتی من سردمه لازم نیست فکر کنی....

فقط محکم بغلم کن....!


گــــریه نرخ دل من


زندگی


بعضی


فقط
فقط

روی قبرم

روی قبرم بنویس كبوترشدورفت زیرباران غزلی خوانددلش ترشدورفت 

چه تفاوت كه چه خرداست غم دل اسم آنقدرغرق جنون بودكه پرپرشدورفت

روزمیلادهمان روزكه عاشق شده بود مرگ بالحظه ای میلادبرابرشدورفت

اوكسی بودكه ازغرق شدن می ترسید عاقبت روی تن ابرشناورشدورفت

من ازاین همه خستگی خسته ام من ازعشق ودلبستگی خسته ام...


ﻭَﻗﺘﯽ ﻣَﻦ ﺑِﻤﯿـــــــــﺮَﻡ

ﻭَﻗﺘﯽ ﻣَﻦ ﺑِﻤﯿـــــــــﺮَﻡ ﻫﯿﭻ ﺍِﺗِﻔﺎﻗﯽ ﻧَﺨﻮﺍﻫَـــــــــﺪ ﺍُﻓﺘﺎﺩ ... ﻧَﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃِـــــــــﺮَﻡ

ﺗَﻌﻄﯿﻞ ﻣﯿﺸَـــــــــﻮَﺩ ... ﻧَﻪ ﺩَﺭ ﺍَﺧﺒـــــــــﺎﺭ ﺣَﺮﻓﯽ ﺯَﺩﻩ ﻣﯿﺸَـــــــــﻮﺩ... ﻧَﻪ ﺗَـــــــــﻪِ

ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑَﺴﺘـــــــــﻪ ﻣﯿﺸَـــــــــﻮَﺩ .. ﻭَ ﻧَﻪ ﺩَﺭ ﺗَﻘﻮﯾـــــــــﻢ ﺧَﻄّﯽ ﺑﻪ ﺍِﺳﻤَﻢ ﻧِﻮِﺷﺘﻪ

ﻣﯿﺸَـــــــــﻮَﺩ ... ﺗَﻨـــــــــﻬﺎ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩَﺭَﻡ ﮐَﻤﯽ ﺳِﭙﯿﺪ ﻣﯿﺸَــــــــﻮَﺩ...! ﺍَﻗﻮﺍﻣِﻤﺎﻥ

ﭼَﻨـــــــــﺪ ﺭﻭﺯ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍَﺯ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﺸَـــــــــﻮَﻧﺪ:) ﻋِﺸﻘَــــﻢ ﺑَﻌـــــــــﺪ ﺍَﺯ ﻣُﺪّﺗﯽ ﺑﺎ ﺧَﻨﺪﻩ

ﻫﺎﯾَـــــــــﺶ ﺩَﺭ ﺁﻏﻮﺵ .... ﺩﯾﮕﺮ ﻣَﺭﺍ ﺍَﺯ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺒَـــــــــﺮﺩ ﻭَ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧَﻢ ﺑَﻌـــــــــﺪ ﺍَﺯ

ﺧﺎﮐﺴِﭙﺎﺭﯼ ﻣﻮﻗِـــــــــﻊِ ﺧﻮﺭﺩَﻥِ ﻏَﺬﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﺧَﻨﺪِﻫﺎﯾِﺸـــــــــﺎﻥ ﺷُﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸَـــــــــﻮَﺩ

... ﻭَ ﻣَﻦ ﺗَﻨـــــــــﻬﺎ ﮔﻮﺭﮐَﻨﯽ ﺭﺍ ﺧَﺴﺘﻪ ﻣﯿﮑُﻨَـــــــــ ﻢ، ﻭ ﻣَﺪﺍﺣﯽ ﺭﺍ ﮐِﻪ ﺍَﻟَﮑﯽ ﺍَﺯ ﺧﻮﺑﯽ

ﻫﺎﯼِ ﻧَﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍَﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾَـــــــﺪ .... ﻭَ ﺍَﺷﮏِ ﺗِﻤﺴﺎﺡ ﻣﯿﺮﯾـــــــــﺰَﺩ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ

ﺍﻓﺘﺎﺩ.....


از هم دلگیرم خدا جونم

گفتم خدایا از همه دلگیرم. گفت: حتی از من؟ گفتم: نگران روزیم. گفت: آن با من. گفتم:خیلی تنهایم. گفت: تنهاتر ازمن؟ گفتم: درون قلبم خالیست. گفت:پرش کن از عشق من. گفتم: دست نیاز دارم. گفت: بگیر دست من. گفتم: از تو خیلی دورم. گفت: من از تو نه! گفتم: آخر چگونه آرام گیرم؟ گفت: با یاد من. گفتم: با این همه مشکل چه کنم؟ گفت: توکل به من. گفتم: هیچ کس کنارم نمانده! گفت: به جز من! گفتم: خدایا چرا اینقدر میگویی من؟ گفت: چون من از تو هستم و تو از من


خدایــــا


خدایــــا


وقتی دیگرنبود


دلتنگم


ليست صفحات
تعداد صفحات : 15