امشب دلم گرفته ... یعنی چی؟ دلم مگه میگیره؟ آره بعضی وقتا دل آدم طوری میگره و هوای حوصله آدم طوری ابری میشه که آفتاب به این گندگیم نمیتونه روشنش کنه و ابرارو بزنه کنار! وقتی دل میگیره یه آهنگ غمگین میزاری و همه قرض و قوله هات همه بی وفاییا همه بدیا دونه دونه یادت می افته یه آه از ته اون دل گرفتت میکشی و یه نگاه میندازی به گوشیت... نه خبری نیس از هیشکی و هیچی چشات و آروم میبندی و بازم فکر میکنی ... به چی مثل من به گذشتت یا فردات یا الانی که دلت گرفته؟ بعضی وقتا این دلتنگیم خوبه یاد چیزایی می افتی که فراموششون کردی مثه خودت! آره شده یه بار دلتنگ خودت بشی دلت واسه خودت تنگ بشه هوای خودتو بکنی یکم خودتو مهربون تر بکنی و به این دوستات بیشتر محبت کنی یا نه حتما باید دلت واسه عشقت تنگ بشه تا بگی آخ که چقدر دلم گرفته!!! کلک داری به اونی که دوسش داری فک میکنی؟ الان کجاست؟ داره چیکار میکنه؟ دلش گرفته؟ اصلا منو یادشه... خیلی بده نه یکی و بخوای اونم از ته قلبت از اون ته تهش ولی اون انگار نه انگار دوس داری الان باهاش تو یه جاده خلوت باشی قدم بزنی و دستشو محکم بگیری تو دستات آروم آروم آروم تو گوشش بگی دوسش داری. خوشبحالت شد نه؟؟؟ یا دوس داری مثه من بشینی و چشات و بدوزی به پنجره سرد اتاقت و باریدن برف یا بارون و نگا کنی... بدون صدا... آروم و نرم ... چشماتو ببندی و بخوابی
سر خاک من!!...
اونی که بیشتر اذیتم کرد
بیشتر گریه میکنه!!...
اونی که نخواست مارو
بالاخره میاد دیدن جسدم!!...
اونی که حتی چشم دیدنم رو نداشت
زیر تابوتمو گرفته!!...
اونی که سلام نمیکرد میاد واسه خداحافظی
...عجب روزیه اون روز!!...
حیف که اون موقع خودم نیستم...
مرگ تدریجی....
هر روز یه قدم بهش نزدیک میشم....
هر روز متوجه میشم که داره چی به سرم میاد....
من موندمو تنهایی و شب و سکوت....
میخوام تا ته شو خودم برم...
میخوام کمک کنم به رفتن...
نترس جای دوری نیست...
همین نزدیکیهاست...
چه زود بلیط باطل میشه
بلیط منم باطله
مهر تمدید هم نمیخوره....
حرفهای زیادی دارم واسه گفتن...
چشماموورق بزن...
خودت بخون.....
خستم از این بغض نفسگیر....
از این بغض نشکسته....
خستم از حجم بالای خاطرات تو ذهنم...
چه کفشی پوشیده بودی که هنوز جای پات داره دلمو از جا میکنه...
خدا جون یه کم بهم نفهمی عطا کن
مردم از بس فهمیدم به روی خودم نیاوردم..