تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

پایگاه اطلاع رسانی  دفتر مقام معظم رهبری

لحظات طلسم شده...

تنـم این روزا هـا درد مـی کنـد ،

نیــازی بـه دکتــر نیستــ !!!

ایـن روز هـا جایـی در تنـم نمـانـده که سـالم بـاشد . . .

دلیـلش یک چیــز استــ . . .

زیـادی زنـده مـانـده ام !!!

روحـم تـوانـایـی زیستـن در ایـن جسـم مـرده را نـدارد . . .

زخـم هـایی که خـورده ام بهبـود پیــدا نمی کنند کـه هیــچ . . .

زخـم تـازه ای می نشینـد !!!

تنهــایی امـانـم را بـریده ، حتـی سنـگ هـم پیـدا نمی کنـم

کـه صبـوری کنـد تـا درد هـایم را بـگویـم

گفتـی ایـن نیـز بـگذرد امــا بـاور کـن . . .

در ایـن لحــظاتــ طلسـم شـده هیــچ چیــز نمی گـذرد !!!

دنیــا چـه میشـد فقــط یک بـار بـا مـن راه می آمـدی

تـا مـن عصــا به دستــ در اوج جـوانـی نمی شـدم . . .


گفت کدام را؟؟؟

گفت جبران میکنم!!!!!!

گفتم کدام را؟؟؟

عمر رفته را؟؟؟

روی شکسته را؟؟؟؟

دل مرده اما تپیده را؟؟؟؟

حالا من هیچ! جواب این تارموهای سپید را میدهی؟؟؟؟

نگاهی به سرم کرد و گفت چقد پیر شدی؟؟؟؟

گفتمش جبران میکنی؟؟؟؟

گفت کدام را؟؟؟؟

سلامتی اعدامی که جرم رفیقشو گردن گرفت

بالای چوبه دار ازش پرسیدن حرف آخرت چیه؟؟؟؟؟

گفت به رفیقم بگیم شرمنده بیشتر از این از دستم بر نمیومد.....


این بار که می آیم

در دست گلی دارم ، این بار که می آیم

کان را به تو بسپارم ، این بار که می آیم

در بسته نخواهد ماند ، بگذار کلیدش را

در دست تو بسپارم ، این بار که می آیم

هم هر کس و هم هر چیز ، جز عشق تو پالوده است

از صفحه ی پندارم ، این بار که می آیم

ابرم همه بارانم ، وی باغ گل افشانم !

جز بر تو نمی بارم ، این بار که می آیم

خواهی اگرم سنجی ، می سنج که جز مهرت

از هر چه سبک بارم ، این بار که می آیم

سقفم ندهی باری ، جایی بسپار ،

آری در سایه ی دیوارم ، این بار که می آیم

زان بیهُشی سنگین ، وان خواب غبار آگین هشیارم و بیدارم ،

این بار که می آیم باور کن از آن تصویر

ــ آن خستگی ، آن تخدیر ــ بی زارم و بی زارم ،

این بار که می آیم دیروز بهل جانا !

با تو همه از فردا یک سینه سخن دارم ،

این بار که می آیم


شام غریبان

هر چه کردم به خودم کردم و وجدان ِخودم

پسر نوحم و قربانی طوفان خودم

تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند

آنچنانم که شدم دست به دامان خودم

موی تو ریخته بر شانه ی تو ٬ امّــا من

شانه ام ریخته بر موی پریشان ِ خودم!

از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست

می روم سر بگذارم به بیابان خودم

آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است

اخـــوانــم که رسیدم به زمستان خودم

تو گرفتار خودت هستی و آزادی هات

من گرفتار خودم هستم و زندان خودم

شب میلاد من ِ بی کس و کار است ولی

باید امشب بروم شام غریبان خودم...


حرف دلم

تو تنها کسی بودی منو درک می کردی

تو هر شرایط خاصی باهام سر می کردی

مگه نگفتی میری زودی بر میگردی

چرا رفتی یهو منو ترکم کردی

همش سر چیزای بیخودی بحث می کردی

نمیذاشتی چیزی بگم حرفمو قطع می کردی

فقط دلیل شو بگو چرا سرد سردی خودتو خوب نشون دادی

خیلی مردی چند ماه گذشته ازش خبری ندارم

باعث شده سر از افکار عوضی درارم خواستم

بهش بگم خیلی دلم واست تنگ شده ولی فهمیدم

دلش دیگه ازم سرد شده توی این چند وقتی زندگیم

برعکس شده با خاطرات لعنتی هم دست شده سرم داره میترکه

روحیم بد داغونه خیلی دردا کشیدم همه حرفام با اونه که از پیشم

بی دلیل رفته با یکی دیگه خوشه هرجا پا میذارم می بینم

رو به منه پشتش همه کارام فقط واسه شادی تو بودن

بد زدی تو حالم فقط عقده هاش واسم موندن

ممنونم بی مقدمه بم گفتی

برو من ساده رو بگو!!!همه جا بالا بردم تو رو


افسرده وبی حالم

مانده ام ازاشک هایی که گاه و بیگاه از یقینم

بالامیرود چه زخم عمیقی دارد تک تک سلول های روحم

تاریخِ انقضای اشکهایم

فرا رسیده دیگر دلی را نمیسوزاند کمی پانسمان می خواهم

برای التیامِ تلخ دستانم که چنگ میزند بر بسترم

و بی صدا حضورت را فریاد می کشد ایمان دارم

به لجاجتِ لحظه ها وخدایی که با حوصله فاصله را برایمان

چرتکه انداخته من اینجا تنها و پریشان

وتو هفت حوضِ خیالت را پر می کنی

از ماهی های شب عید مانده هایم به انتها رسیده


خاطری بازی

برای چی به غصه هام داری اضافه می کنی

کسی که عاشقت شد رو داری کلافه می کنی

چی به سرت اومده که دلت نمیشناسه منو

به خاطر نگاه کی می شکنی احساس منو

میدونم بازی شد خیلی با احساسم

اما بر می گردی من تو رو میشناسم

به همین عکساتم دل من راضی شد

سهم من تو بارون خاطره بازی شد

کجای شهر رو بعد تو شبونه زیر و رو کنم

دنبال عطر تو لباس کی رو بو کنم کجا صدا کنم

تو رو که بشنوی درد منو

بهم بگی نگاه کی از تو جدا کرده منو

میدونم بازی شد خیلی با احساسم

اما بر میگردی من تو رو میشناسم

به همین عکساتم دل من راضی شد

سهم من تو بارون خاطره بازی شد


نمیتونم

قطره قطره اشکام رو گونه هامه

وقتی که نیستی بغض تو صدامه

واسه ی دیدن تو چشم به راهم

ای خدا یارم وفا نداره داره پا رو عشقمون میزاره

حالا که رفتی تنهام گذاشتی بی قرارم

رفتی زدی دلمو شکستی

نموندی پای عهدی که بستی

ساده بودم ساده رفتی بگو با کی دست تو دستی؟

مثل من عاشقت میمونه؟

قدر چشاتو اون میدونه؟

نه میره تنهات میزاره

مثل من کسی دوست نداره

بگو گناه من چی بود بدونم؟

اینجوری شاید بتونم بمونم

اینجوری شاید بتونمیه ذره این حس دوست داشتن تو برونم

رفتی و نیستی وخبر نداری

چه بلایی داری سرم میاری

خیلی سخته میگی دوسم نداری

حالا من موندمو گریه و زاری

از وقتی رفتی دلم شکسته

خاطره هات هنوز از یادم نرفته نمیدونم

میتونم دووم بیارم نمیدونم


✟ خـ ـ ـدایـآ گــوش کـ ـن حـرفامـ ـو ✟☜

خـ ـ ـدایـآ امشـ ـب میخوام هـ ـمرو ببخشم خب از کــجا شــروع کنم؟؟؟

آهــــ ــ ــا ... یـادته اونــکـه بهم میگفت دوستــم داره رفت با یکـ ـی دیـ ـ ـ ـگه واحسـ ـ ـاسم روازم گــرفت؟؟

عـ ـ ـیب نداره ببــ ـ ـخـشش !!! خـ ـ ـداجـونم یادته اون رفـ ـ ـیقمـو که مـورد اعـ ـتمادم بود؟؟

یـــادته منو فـ ـ ـروخت بخاطر جنـ ـ ـس مـــخالف؟؟ آره؟؟

ببــ ـ ـخـششـ ... خـ ـدایـآ یـادته یکی دیگه بود وقتی دعـوامون میشد دست میزاشت رو نقـطه ضعـ ـفم؟؟

بعد من شدم یه آدم کیـ ـ ـنه ای اونـــم ببــ ـ ـخـششـ ... خـ ـ ـدایـآ یـادت بهــم دروغ میـ ـ ـگفـتن؟؟

منـ ـ ـم به روشون نیـــاوردم تا رو بشــه؟؟

ببــ ـ ـخـششون ... خـ ـ ـدا جـونم این خـ ـاصــه !!! یـادته اون که عاشـ ـ ـقش بودم حــتی احــساسـمویه لحظـ ـ ــه هم به روش نیــاورد؟؟

طـ ـ ـوری نیست اونـم ببــ ـ ـخـشـ ... خـ ـ ـدایـآ مــن ببــ ـ ـخـشیــدم

حــالا تــ ـو هــم ببــ ـ ـخـشش تــ ـو ببــ ـ ـخـشش کـه ...

از مـ ـ ـن ی آدم بــی اعتـ ـماد و کیـ ـنه ای و بــی احـ ـساس و مغـ ـرور و مزخـ ـرف ســاخت ...

خـ ـ ـدایـآ یــادته از تـ ـ ـه دل میخـــندیدم؟؟؟

خـ ـ ـدایـآ یــادته بـلد بودم دوسـ ـت داشتنو؟؟

خـ ـ ـدایـآ یــادته منم خـ ـوب بودنو بلـــد بودم؟

بـ ـ ـ ـد شـــدم خـ ـ ـدایـآ بخـــاطر بعـ ــ ـضی هــا مـ ـن الان خیلی بــد شدم تـ ـ ـو ببــ ـ ـخـشش ...مـ ـ ـن ایـن نبـ ـودم


اینجا من هستم

اینجا من هستم؛ ، سکوتی شکسته و درهم بخاطر هر روز ندیدن تو اینجا من هستم

؛ تهی از زندگی و روزمرگی ، خالی تر از همیشه؛

با کلافی درهم و پیچ در پیچ معنی سکوتم را با چشمانم برایت بارها فرستاده ام اینجا من هستم

با آوازی که هرگز نشنیدی من هستم و سازی مبهم اینجا من مانده ام تنها در پس اندوه صدای کهنه سازم من هستم

و گلی پرپر شده از عشقی کور اینجا در شهری دور من مانده ام

به انتظار هر لحظه که بیایی در شهری خاک گرفته و غروبی تنگ ، من هستم

و سیمایی شکسته تر از همیشه اینجا من هستم و خیال همیشگی چشمان مشکی تو. . .

حتی كلمات هم دگر از نوشتن دردهایم عاجزند.....


یه امشب

یه امشب اخماتو وا کن

تو قلبت عشقمو جا کن

تو با لبخند شیرینت جهانو غرق رویا کن

منو با بوسه خوابم کن تو آغوشت که دنیامه

که امشب از همه دنیا فقط آغوش تو جامه

منو از گریه دورم کن که گریه قلبو لرزونده

به آینده امیدی نیست همین امشب فقط مونده

تموم لحظه ها مونو غرور تو اگر پر کرد

سکوتو از میون بردار یه امشب به خودت برگرد

یه امشب عاشقم باش که یه عمریه دوست دارم

واسه امشب که اینجایی تموم سال و بیدارم

یه امشب بغضمو نشکن بزار با تو دلم وا شه

بزار تو این شب دلگیر صدات آرامشم باشه

یه امشب اخماتو وا کن تو قلبت عشقمو جا کن

توبا لبخند شیرینت جهانو غرق رویا کن


تنهایی

ای که بی تو خودمو تک وتنها میبینم

هرجا که پا میذارم تورو اونجا میبینم

یادم چشمای تو پردرد و غصه بود

غصه غربت تو قد صدتا غصه بود

یاد تو هرجا هستم که با من داره عمر منو آتیش میزنه

تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد

گونه های خیس مو دستای تو پاک میکرد

حالا اون دستا کجاست،

اون دوتا دستای پاک چرا بی صدا شده لب قصه های ما من که باور ندارم

اون همه خاطرمون عاشق آسمونم،

پشت یک پنجرمون آسمون سنگی شده،

خدا انگار خوابیده انگار از اون بالا ها گریه هامون رو ندیده یادتو هرجا که هستم

با من داره عمر منو آتیش میزنه یادتو هرجا که هستم با من داره عمر منو آتیش میزنه...


نمیدونم

نمیدونم الان کجایی و داری چی کار میکنی

فقط اینو میدونم که تو قلب من جا داری همیشه هستی

همیشه حضورت تو زندگیم بوده وقتی که تنها بودم وقتی که....

به تو فکر کردم به تو وفادار ماندم چون میدانم من مال تو هستم

نه کسی دیگه ای تنها مال تو میمانم با خودم عهد بستم تا آمدنت صبر کنم

تا فقط مال تو باشم و تو مال من این چه عهدی ست که من با تو میبندم

وقتی نمیشناسمت حتی نمیدونم تو کیستی این چه وفاداریست

که من با تو دارم حتی در نبودنت در زندگیم خودم هم نمیدانم؟؟

چه بازی مسخره ایست که من دارم با تو حرف میزنم و تو کنارم نیستی

شاید روزی که بیایی اینجارو بهت هدیه کنم وقتی ازم میپرسی

که قبلن کی توی زندگیت بوده من بتونم بهت بگم فقط توووو تویی

که با ندیدنت و نشناختنت به تو وفادار مانده ام

چون میخواهم برای یک نفر باشم اونم فقط مال توووووو


که آدم ها همه غریبه اند ...

از یک جایی به بعد مجبور می شوی خودت را تا کنی ،

در کوله ات بگذاری ، زیپش را محکم کنی و پشتت بیندازی .

یادت می دهند سرت را همیشه به نشانه ی تایید تکان دهی و لبخند بزنی که موافقی .

یادت می دهند هیچ فرقی بین دو جمله ی : " دوستت دارم " و " از تو بیزارم " نیست .

می فهمی که در جواب هر دویش تشکر کنی و رد شوی .

یاد میگیری که تنها آسمان وظیفه ی باریدن ندارد چشم هایت هم موظف به همکاری اند .

یاد میگیری که وابستگی طناب داری است به دور گردنت .

و عشق همان تقلایی است که اعدام روحت را عذاب آورتر می کند ،

که آدم ها همه غریبه اند ...


گفت : سردمه!

گفت : سردمه! گفتم :

پنجره بزرگه، اما شوفاژِ زیرش کوچیکه!

گفت : سردمه!

گفتم: شومینه رو زیاد کردم اما کفاف نمیده!

گفت : سردمه!

گفتم : جوراباتو بپوش، آدم از پا سرما میخوره!

گفت : سردمه!

گفتم :میخوای دستگاه بخور روشن کنم بشینی جلوش؟

گفت : سردمه!

گفتم : پتو بیارم برات؟

گفت :سردمه گفتم :

چه کار کنم؟ دیگه عقلم قد نمیده...

گفت : وقتی من سردمه لازم نیست فکر کنی....

فقط محکم بغلم کن....!


گــــریه نرخ دل من


فقط
فقط

از هم دلگیرم خدا جونم

گفتم خدایا از همه دلگیرم. گفت: حتی از من؟ گفتم: نگران روزیم. گفت: آن با من. گفتم:خیلی تنهایم. گفت: تنهاتر ازمن؟ گفتم: درون قلبم خالیست. گفت:پرش کن از عشق من. گفتم: دست نیاز دارم. گفت: بگیر دست من. گفتم: از تو خیلی دورم. گفت: من از تو نه! گفتم: آخر چگونه آرام گیرم؟ گفت: با یاد من. گفتم: با این همه مشکل چه کنم؟ گفت: توکل به من. گفتم: هیچ کس کنارم نمانده! گفت: به جز من! گفتم: خدایا چرا اینقدر میگویی من؟ گفت: چون من از تو هستم و تو از من


خدایــــا


دلتنگی
دلتنگی

آرزویم این است


تنها
تنها

آخه تونیستی
آخه تونیستی

سر خاک من!!...

سر خاک من!!...

اونی که بیشتر اذیتم کرد

بیشتر گریه میکنه!!...

اونی که نخواست مارو

بالاخره میاد دیدن جسدم!!...

اونی که حتی چشم دیدنم رو نداشت

زیر تابوتمو گرفته!!...

اونی که سلام نمیکرد میاد واسه خداحافظی

...عجب روزیه اون روز!!...

حیف که اون موقع خودم نیستم...


مرگ تدریجی....

 

 مرگ تدریجی....

هر روز یه قدم بهش نزدیک میشم....

هر روز متوجه میشم که داره چی به سرم میاد....

من موندمو تنهایی و شب و سکوت....

میخوام تا ته شو خودم برم... 

میخوام کمک کنم به رفتن...

نترس جای دوری نیست... 

همین نزدیکیهاست... 

چه زود بلیط باطل میشه 

بلیط منم باطله 

مهر تمدید هم نمیخوره....

حرفهای زیادی دارم واسه گفتن... 

چشماموورق بزن... 

خودت بخون..... 

خستم از این بغض نفسگیر.... 

از این بغض نشکسته.... 

خستم از حجم بالای خاطرات تو ذهنم...

چه کفشی پوشیده بودی که هنوز جای پات داره  دلمو از جا میکنه... 

خدا جون یه کم بهم نفهمی عطا کن

 

مردم از بس فهمیدم به روی خودم نیاوردم..


این روزا عادت همه رفتن ودل شکستنه...

 
این روزا عادت همه رفتن ودل شکستنه 
این روزا مشق بچه ها یه صفحه آشفتگیه 
گردای رو آینه ها فقط غم زندگیه 
این روزا درد عاشقا فقط غم ندیدنه
مشکل بی ستاره ها یه کم ستاره چیدنه 
این روزا کار گلدونا از شبنمی تر شدنه 
آرزوی شقایقا یه شب کبوتر شدنه 
این روا آسمونمون پر از شکسته بالیه 
جای نگاه عاشقت باز توی خونه خالیه 
این روزا کار آدما دلهای پاک رو بردنه
بعدش اونو گرفتن و به دیگری سپردنه 
این روزا کار آدما تو انتظار گذاشتنه 
ساده ترین بهونشون از هم خبر نداشتنه 
این روزا سهم عاشقا غصه و بی وفاییه 
جرم تمومشون فقط لذت آشناییه